به گزارش پایگاه خبری نادی نیوز به نقل از ایکنا : داوود کاوئی، مسئول گردان جهاد استان مرکزی در دوران دفاع مقدس، در گفتوگو با ایکنا، با بیان اینکه رژیم بعث عراق برای ضربه وارد کردن به پیکره نظام جمهوری اسلامی جنگی نابرابر را هشت سال بر کشور تازه انقلاب کرده تحمیل کرد، گفت: آنان به خیال خام خود که ارتش با تغییر حکومت ضعیف شده است، حمله را آغاز و قصد داشت طبق محاسبات خام و ناپختهاش در مدت زمان کوتاهی حتی تهران را تصرف کند، اما او در این محاسبات ایمان، عزم راسخ، وجود امامی با رهنمونهای پیامبرگونه را نادیده گرفته و غفلت کرده بود و همین مؤلفهها معادلات را برهم زده و کفه ترازو را به نفع ایران تغییر داد.
وی به علاقه، شور و شعور جوانان اشاره و تصریح کرد: شور و شعور دو بال پیروزی رزمندگان اسلام بود و باعث شد تا جنگ به درستی درک شده و با درایت کامل با آن برخورد شود. آن دوران، باعث شد تا دستمان برای ادامه مسیر انقلاب پرتر باشد و بدانیم در صحنههای سخت است که میشود خودساخته شد؛ چراکه این امر در طول سالها پس از انقلاب به اثبات رسیده است.
کاوئی در خصوص معرفی خود گفت: متولد شهر آستانه از توابع شهرستان شازند هستم و پدرم به شغل شریف در و پنجرهسازی مشغول بود. در سال ۵۹ که جنگ تازه شروع شده بود ۱۹ ساله بودم و اولین بار به دنبال برادر کوچکترم که به جبهه رفته بود به این سرزمین عازم شدم.
وی ادامه داد: با حضور برادرم که به صورت بسیجی به جبهه رفته بود، پدرم حالش بد شد و جهت تسلای دل ایشان و بازگردادن برادر راهی این سفر شدم تا اینکه او را در کرخه که پست نگهبانی داشت یافتم. مراتب بیماری پدر را به برادر اطلاع دادم و او هم نپذیرفت با من بیاید، اما با اصرار او را نزد پدر بردم. آن زمان در هنرستان رشته مکانیک میخواندم بسیاری از همکلاسیهایم به جبهه رفته بودند، اما من توفیق نداشتم زودتر بروم.
شرط عقد ازدواج
کاوئی اضافه کرد: در اوایل سال ۶۰ بود که از طریق یکی از دبیران با هلالاحمر آشنا شده و راهی جبهه شدم. در همان سال آقای اسماعیل فدایی مسئولیت تبلیغات پایگاه آستانه را به بنده داد و من نیز از آن پس با برگزار ی جلسات متعدد همچون جلسات قرآنی سعی داشتم در راستای اهداف انقلاب گام بردارم. در همان سال نیز ازدواج کردم و شرط عقدم و قید آن در عقدنامه حضور جبههها بود. همسرم نیز با وجود اینکه سن کمی داشت، اما پذیرفت.
وی به یکی از خاطرات خود در روز ازدواجش اشاره کرد و افزود: روز قبل از مراسم عروسی برای انجام مأموریتی به اراک آمدم و تا بازگشتم دیر شد، هنگام بازگشت همه مهمانان را غمزده دیدم و متوجه شدم همه فکر کردند مرا کشتند. روز بعد از عروسی هم برای انجام مأموریتی دیگر رفتم و از آن پس تا سال پایانی جنگ همیشه در جبهه بودم.
کاوئی با بیان اینکه تحصیل در دوران هنرستان در جبهه بسیار پرکاربرد بود، افزود: سال ۶۲ که به جبهه گیلانغرب رفتم متوجه شدم آنجا تانکر آب ندارند و برای رفع این مشکل تانکر آبی برای آنان ساختم. جبهه مکانی برای خلق استعدادها بود و ما از حداقلترین امکانات حداکثرترین بهرهوری را داشتیم. در آن دوران آموختیم که داشتههای خود را ارج نهاده و از همانها برای رفع مشکلات استفاده کنیم و آنگونه است که امروز قادریم تحریمها را به فرصت تبدیل کرده و پیچ سخت و طاقتفرسا را پشت سر بگذاریم.
دفاع مقدس فقط جنگ فیزیکی نبود
وی بیان کرد: در همان سال ۶۲ وارد واحد تبلیغات و اطلاعات که حاج صادق آهنگران نیز آنجا بود شدم و در این دوره از دانش ایشان استفاده کردم. حضور در واحد تبلیغات و آشنایی با شخصیتهای متعدد باعث شده بود که بر دانشم افزوده شود؛ چراکه جبهه فقط برای جنگ فیزیکی و سخت نبود و با استفاده از این مکان و فضایی میشد برای اعتلای روح و افزایش باورهای دینی بهره جست. وجود اساتید حوزه و دانشگاه، نوجوانان بسیجی، کادر پزشکی و … هریک دنیایی داشت که فقط میبایست آموخت و آن را سرلوحه زندگی قرار داد.
این پیشکسوت دفاع مقدس با بیان اینکه مداحانی همچون حاج صادق آهنگران شور و حال و هوای خاصی به جبههها بخشیده بود، افزود: شبهای عملیات بسیار خاص بود و رزمندگان تا سحرگاه از یکدیگر حلالیت میگرفتند. گویا سحرگاهها رنگ خون و خداحافظی به خود میگرفت. پس از عملیات نیز شهادت دوستان داغی سنگین را بر دلمان میگذارد. لحظات بسیار سخت و طاقتفرسا میگذشت.
کاوئی به تشریح نقش روحانیت در دوران دفاع مقدس پرداخت و اظهار کرد: بیش از ۷۰ درصد انرژی رزمندگان با رهنمودهای امام راحل و حضور آیتالله العظمی خامنهای تأمین میشد. در واقع میتوان گفت حضور رزمندگان از یک سو و ارشادهای امام(ره) و مقام معظم رهبری در جبهه باعث شده بود تا رزمندگانی جانی دوباره گرفته و خود را برای رویارویی با صحنههای سخت جنگ آماده کنند. ما عاشق شهادت بودیم و به غیر از شهادت هیچ نمیخواستیم. آنجا پست و مقامی وجود نداشت و تمام کارها برای رضای خدا و لبیک به فرمان فرمانده کلقوا بود. حضور روحانیون باعث میشد که ما نوربالا برای تضعیف روحیه دشمن حرکت کرده و شور و نشاطی دلانگیز در فضا حاکم باشد.
وی به بخشی از آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم» اشاره و تصریح کرد: در جبهه هرکه تقوایش بیشتر بود، بیشتر به خدا نزدیک بود. این جمله قرآن در جبهه نمود عینی داشت. خدا از بین رزمندگان آنانی را برگزید که عاشقش بودند و خود عاشقشان شده بود. افرادی همچون بنده که توفیق شهادت نداشتیم به اندازه شهدا خالص نبودیم و بسیار دوست دارم هرچه زودتر به خیل دوستان بپیوندم. در سالهای جنگ صحنههایی از جانبازان و شهدا را دیدم که واقعاً نمیدانم چطور باید پاسخگوی والدین، همسران و فرزندانشان بود.
کاوئی به یکی از خاطرات زمان جنگ اشاره کرد و افزود: سال ۶۲ در عملیات والفجر ۲ که در منطقه کردستان انجام شد، هیچگونه اسلحه و فشنگی نداشتیم. شب بود در لحظهای به فکرم رسید اگزوز خاوری را بردارم و به سنگر عراقیها که در آن حوالی بود برویم. حتی رزمندگان نیز متوجه این موضوع نشدند با همین اگزوز توانستیم ۶ اسیر عراقی بگیریم. وقتی اسرا متوجه قضیه شدند در عین ناباوری روی سر خود زدند. در عملیاتها و اتفاقات متعدد شاهد دست خدا بودیم و گاه در عین بعید بودن اتفاقی شاهد همان اتفاق بودیم.
لباسهای آلوده به مواد شیمیایی
وی ادامه داد: سال ۶۵ برای گرفتن لباس رفتیم و متوجه لباسهای نو شدیم، با خوشحالی آن را پوشیدیم، به نظرم کمتر از ۵ دقیقه نگذشته بود که دیدم فردی به شتاب سمت ما میآید و میگوید، لباس را درآورید، آلوده است. لباسها شیمیایی بود و ما به عارضه پوستی دچار شده و در بیمارستان صحرایی جهت مداوا بستری شدیم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس با اشاره به اینکه هنرمندان برای به تصویر کشیدن رزمایش و رشادت رزمندگان به میدان آمده و در عرصههای مختلف هنرنمایی کنند، بیان کرد: دفاع مقدس گنجینهای است که باید به درستی استفاده شود. بیداری اسلامی به برکت سپاه قدس و نیروهای مقاومت در حال گسترش است. ضروری است در شرایط فعلی الفبای جنگ را بار دیگر ببینیم و این مهم را برای نوجوان تبیین کنیم. اجازه ندهیم نبوغ فرماندهان جوان به دست فراموشی سپرده شود. آنان با وجود سن کم اجازه ندادند حتی وجبی از خاک ایران در اختیار دشمن قرار گیرد.
کاوئی ادامه داد: تمام روزها که رزمندگان در حال جنگ نبودند و در زمانهایی که خبری از عملیات نبود، هریک به علائق خود میپرداختند. برپایی جلسات اآموزش قرآن، کلاسهای درسی که توسط معلمان و اساتید برگزار میشد، بازی فوتبال و حتی برپایی نمایش و تئاتر از جمله کارهایی بود که انجام میدادیم. یادم هست در ۲۲ بهمن سال ۶۵ گروه تئاتری راهاندازی کرده و نمایش «شیران جبهه» را اجرا کردیم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
وی در پایان به ناگفتههای جنگ و دوران دفاع مقدس نیز اشاره کرد و افزود: باید دید نوجوانی که همواره به دنبال بازی و شیطنت است به چه مرحلهای از زندگی میرسد که راهی جبهه و جنگ میشود، متأسفانه به این ریزهکاریها توجه کافی نشده است. صبر مادران، همسران شهدا و ایثارگران آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار گرفته است. برگزاری بزرگداشت و تجلیل خوب است، اما سالی یکبار کافی نیست. آنان در طول هشت سال، لحظه به لحظه چشم به در و تماس بودند و با اضطراب هر زنگی دهها بار مردند و زنده شدند. این لحظات کمتر به تصویر کشیده شده است. / انتهای پیام