دسته: فرهنگی
همسر شهید باکری میگوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچههای لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمیتوانم بروم در صف نانوایی بایستم.
به گزارش نادی نیوز مادر شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان میگوید: شب قبل از شهادت محمدرضا، احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است. آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم را در خواب دیدم، اما باز هم، حالم منقلب بود.