شما اینجا هستید

اخبار » داش مجیدو ایول
گروه : اخبار , یادداشت

به گزارش نادی نیوز : یادداشت – علی شاهیان نطنزی: در روز بازگشت شهدای مدافع حرم به آغوش وطن می‌خواهیم از همرزم آن‌ها داش مجید یادی کنیم. مجید قربانخانی از ۱۴ سالگی در پایگاه بسیج فعالیت اندکی داشت. با تمام شیشه‌خرده‌هایی که در وجود و ذات بسیاری از جوانان آن سن وجود دارد، اما ذات پاک و طینت این جوان ۲۵ساله همیشه به چشم می‌آمد و با آنکه پاتوق ماه‌های آخر قبل از اعزام او سفره‌خانه‌های غرب تهران بود، اما شرکت در مراسم هفتگی و عزاداری‌های محرم و مناسبت‌های ائمه معصومین از برنامه‌های ترک نشدنی روزهای آخر زندگی‌اش بود.

یکی از روزها در هیئت پس از عزاداری و روضه مصیبت اهل‌بیت امام حسین (ع)، حاج مرتضی کریمی مداح از مظلومیت مدافعان حرم در سوریه سخنرانی و روضه‌خوانی می‌کرد، مجید ما چنان حزن و اندوهی در دل داشت  و نشست غیرتمندانه این جمله را به زبان آورد: «من نباشم و حرم خانم زینب کبری تنها و بی‌دفاع باشد» و پس از آن پیگیر اعزام به سوریه شد.

می‌گویند او از لات‌ها و دعوایی‌های محله یافت‌آباد تهران بوده اما اخلاق و منش او در روزهای قبل از شهادتش باور این موضوع را برای همه سخت می‌کند.

همیشه چاقوی ضامن‌دار همراهش بود و خال‌کوبی‌ها بر روی بدنش؛ به‌گونه‌ای که وقتی دوستانش از او سؤال می‌پرسیدند داستان این خال‌کوبی‌ها چیست، پاسخ می‌داد: روزی دوستانم اصرار کردند و من هم انجام دادم.

جوانی که به نماز و روزه و دعا اعتقاد خاصی نداشت، حالا نماز اول وقت و گریه‌های همراه با دعا، آرامش‌بخشِ روح آسمانی‌اش شده بود. داش مجید قصه ما سفر کربلا رفته بود و بسیار متحول شده بود. ذکر «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست» برای داش مجید ما صدق می‌کرد.

 یک هفته قبل از اعزام به سوریه خواب شهادتش را می‌بیند و به گفته خود آقا مجید، حضرت زهرا سلام ا… علیها گفتند که به‌زودی به جمع یاران ما ملحق می‌شوی. یک هفته قبل از اعزام، خواب شهادتش را می‌بیند و یک هفته پس از اعزام، به فیض شهادت نائل می‌آید.

در محاصره خان طومان، وقتی خود را در حصار تکفیری‌ها و مقاومت دوستان شهید خود را می‌بیند، بازهم به دل تکفیری‌ها زده و با این که گلوله‌ای به بازویش اصابت می‌کند باز هم به سمت داعشی‌ها تیراندازی می‌کند و با ازپای‌درآوردن چند تن از آن‌ها، با اصابت تیر اسلحه تکفیری‌ها به پهلو و سینه‌اش شهید می‌شود.

یکی دو روز قبل از شهادتش، وقتی فرمانده یگان به آقا مجید می‌گوید چرا خال‌کوبی‌هایت مشخص است، می‌گوید «نگران نباش حاجی، این خال‌کوبی‌ها یا پاک میشه یا خاک میشه» به همین صورت که وقتی جنازه داش مجید به دست تکفیری‌ها می‌افتد پیکر او را به‌مانند علی‌اکبر امام حسین علیه‌السلام قطعه‌قطعه می‌کنند و می‌سوزانند که دیگر اثری از آن خال‌کوبی‌ها هم نماند.

آقا مجید در سال 1394 شهید شد اما پس از چهار سال تحقیق و تفحص، باقیمانده پیکر او را با تست dna شناسایی کردند و تنها چندتکه استخوان و خاک پاک مجاور این استخوان‌ها، برگشت.

 مادرش می‌گفت تا 4-5 ماه قبل از اعزام، ما اصلاً خبر نداشتیم که مجید قصد سفر به سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب را دارد. لحظاتی قبل از اعزام با گریه به او گفتم برگرد تا لباس دامادی را به تن کنی. گفت گریه نکن مریم خانم، برمی‌گردم، دامادی من را می‌بینید. او هم پس از چهار سال به آغوش خانواده برگشت و مادر برایش داماد گرفت و با چادر سفید و کِل کشان، پیکر او را در میان انبوه مردم همراهی می‌کرد و می‌گفت: مجید، پسرم، یادته همیشه می‌گفتی کاش داداش داشتم، حالا ببین چقدر داداش داری!

 پیکر شهید مجید قربانخانی در میان انبوه جمعیت مردم محله یافت‌آباد غرب تهران در گلزار شهدای یافت‌آباد آرام گرفت. البته خالی‌ازلطف نیست بگوییم که سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی در دیدار با خانواده شهید مجید قربانخانی به ایشان قول داده بودند که پیکر مجید به‌زودی پیدا شده و به کشور بازمی‌گردد، به شرطی که برای شهادت او هم دعا کنید!

پیکر آقا مجید برگشت و پس از آن سردار دل‌ها نیز به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت رسید.

روحشان شاد و راهشان پر رهرو

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

نادی نیوز | پایگاه خبری و تحلیلی اطلاع رسانی